دوشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۹۷

«به عبارت دیگر»

به  یاد روزهای مدرسه که می افتم،کلاس های یادگیری زبان انگلیسی و عربی هم همیشه داستانی داشتند،هر چند بچه ها تمرکز و انرژی بیشتری صرف یادگیری انگلیسی می کردند و  از رفتن به کلاس های خارج از مدرسه هم برای تقویت زبان انگلیسی استقبال می شد،ان  روزها «کانون زبان» مهمترین مرجع یادگیری زبان های خارجی به حساب می امد و هنوز تعداد اموزشگاه ها به گستردگی امروز نبود.


 با وجود این که در سیستم اموزشی ایران، سابقه ی طولانی تدریس زبان های خارجی با کتاب های مختلف درسی  و معلم ها و دبیرهای اگاه وجود دارد، ولی این سوال همیشه مطرح است چرا خروجی موفقی برای تسلط کافی زبان های خارجی  بین دانش اموزان کمتر دیده می شود تا جایی که به نظرم  کمتر کسی  بدون پیگیری های شخصی خودش یا کتاب ها و فایل  های اموزشی خارج از نظام اموزشی یا به کمک کلاس ها ی خارج از مدرسه و... به سطح قابل قبولی از یادگیری زبان نمی رسد.

با گذشت زمان و به تناسب روزگار در ایران ،یادگیری زبان های خارجی از انحصار زبان انگلیسی هم بیرون امد و موج استقبال زبان اموزان برای یادگیری فرانسوی ،اسپانیایی ،المانی،... و این روزها هم حتی  ترکی استانبولی  بیشتر شده،با این که شاید هنوز هم یادگیری زبان انگلیسی جایگاه خاص خودش را حفظ کرده و یادگیری ان برای نسل امروز به عنوان امری لازم  و حتمی در امده،گاهی به این فکر می کنم که چرا و چطور  یادگیری زبان هایی غیر از زبان مادری  تبدیل به ضرورت شد و این قضیه بیشتر در چه کشورهایی شدت بیشتری پیدا کرد.

مدتی قبل  کتاب  «به عبارت دیگر» نوشته ی جومپا لاهیری ترجمه امیر مهدی حقیقت را خواندم، او داستانی از  مسیری را که برای یادگیری زبان ایتالیایی پشت سر گذاشته به خوبی شرح داده تا جایی که این کتاب را  به زبان ایتالیایی می نویسد،از چالش های یادگیری یک زبان جدید تا لذت خواندن  و نوشتن به زبانی دیگر .

نویسنده ای هندی تبار که در امریکا زندگی می کند و اثارش را به انگلیسی می نویسد و حالا یک کتاب به زبان ایتالیایی هم در کارنامه اش دارد،نمی دانم شاید به گسترش مخاطبانش فکر کرده یا  به قول خودش بیشتر تجربه ای در حوزه یک زبان دیگر است.

نویسندگانی در سراسر دنیا  هستند که بعد از ترجمه اثارشان به انگلیسی یا  به زبانی فراگیر تر از زبان بومی خودشان، در دنیا  بیشتر شناخته می شوند ولی باز هم در ادامه مسیر  به زبان مادریشان می نویسند،گروهی هم هستند بعد از خلق چند اثر به زبان بومی خودشان در مقطعی  تصمیم می گیرند به زبان انگلیسی بنویسند یا زبانی با گستردگی جغرافیایی بیشتری را انتخاب می کنند و از یک جایی به بعد دیگر به زبانی دیگر می نویسند،قضاوت میان این انتخاب ها کار چندان ساده ای نیست.

حافظ ، سعدی،خیام ،مولانا و... با این که قرن ها قبل با همین زبان فارسی ،اثارشان را نوشتند ولی امروز اثرشان به بیشتر زبان های مهم دنیا ترجمه شده و به دل ملت های متفاوت جهان راه پیدا کردند  و در مقابل می توان به  نویسندگانی اشاره کرد که برای به دست اوردن  اقبال بیشتر به اثار شان از  نوشتن به زبان مادریشان به زبان فراگیرتری کوچ کردند،در میان ان ها  هم می توان افراد موفق و مطرحی را مثال زد و البته کسانی هم هستند که توفیق چندانی نداشتند ، به همین خاطر ،مشکل می توان به  نسخه ی واحدی رسید.

 به نظرم ممکن است  یادگیری  دانش یک زبان ،در زمانی کوتاه هم  عملی شود ولی درک کامل یک فرهنگ خاص در منطقه ای دیگر از جهان، درک ظرافت های پیچیده زبانی  و دانش تاریخ و سیر اجتماعی و... درنقاط مختلف دنیا چالش هایی خواهند بود که فراتر از یادگیری زبان هستند.                                                                                                                          
بدون تردید یادگیری «زبان های دیگر»  عبور از نوعی مانع به حساب می اید،شاید تسلط به زبانی دیگر مهارت افراد را هم در مسیر زندگی بالا ببرد ، شاید ادم های بسیاری با مهارت یادگیری  «زبانی دیگر»  شانس موفقیت در مهاجرت های احتمالی ، موقعیت های تحصیلی ،شغلی و اجتماعی بهتری  هم پیدا کنند  و  امکان دسترسی به منابع مختلف بدون واسطه مترجم را دارند.

ولی نکته ای که نمی توان نادیده گرفت این حقیقت است که  به نظرم هر انسانی فارغ از هر زبانی با جهان بینی ویژه خودش دنیا را می بیند،دنیای اندیشه ها ،انتخاب ها ،رفتارها و در مجموع «خود واقعی» هر ادمی با هر« زبانی» او را در هر کجای این جهان هستی ، همراهی می کند.

جمعه، مهر ۲۷، ۱۳۹۷

پاییز


 باز هم «پاییز»،سال هاست مثل همیشه با«مهر»می اید و با زمستان می رود،مثل همیشه خزان برگ ها،تکراری که تکراری نمی شود،نم نم باران روی برگ های زرد،قرمز،سبز،نارنجی و...

متاسفانه نام عکاس این عکس زیبای باران پاییزی را نمی دونم ولی به نظرم حس پاییز،خوب منتقل شده و خاطره های پاییزی را توی ذهن مجسم می کند.



به یاد شعر پاییزی «حسین منزوی »افتادم که این جور به پایان می رسد.

«پاییز کوچک من         دنیای سازش همه رنگ هاست با یکدیگر


تا من نگاه شیفته ام را       در خوشترین زمینه به گردش برم


و از درخت های باغ بپرسم     خواب کدام رنگ یا بیرنگی را می بینند


در طیف عارفانه ی پاییز»


یکشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۷

بدون عنوان

«قایقی خواهم ساخت   خواهم انداخت به اب      دور خواهم شد از این خاک غریب     
   
که در ان هیچ کسی نیست که در بیشه عشق      قهرمانان را بیدار کند...سهراب سپهری»


این روزها دوباره خوانی کتاب «زندگی گالیله» اثر برتولت برشت برایم تجربه خوبیست،تضاد میان دو نوع نگاه از تعریف قهرمان که شاید هر کدام در جای خودش نکته های زیادی دارند،پایان محاکمه جنجالی «گالیله» و اعتراض «اندره ا » به گالیله و جمله ای که خطاب به او می گوید:«بدبخت کشوری که قهرمان ندارد» و پاسخ گالیله :«نه،بدبخت کشوری که احتیاج به قهرمان دارد»

«نقاشی اثر کلود مونه»







                                                              ***

به یاد سه گانه ی دوست داشتنی کریستوفر نولان افتادم،«شوالیه تاریکی بر می خیزد» و سکانس درخشان تلاش بتمن برای بالا امدن از  دیوار زندانی که به شکل یک چاه بزرگ طراحی شده ،سقوط های پشت سرهم و طنابی که برای بار اخر رها می کند و بدون طناب موفق می شود، هر دفعه که این سکانس را می بینم باز هم تکان دهنده و عجیبست.




                                           

جمعه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۷

«به سوی او»

این هفته بین کتاب هایم ،نگاهم به کتاب جیبی کوچکی افتاد که سال های زیادی بین کتاب ها پنهان شده بود،کتاب«به سوی او» (صد و هشت دعای ساده از مردی ساده) اثر «جی .پی .واسوانی» ترجمه فریبا مقدم نظرم را جلب کرد.

نیایش های زلال و کوتاهی که با وجود  نقدهای متفاوتی که توی بستر فلسفه و...به دیدگاه «واسوانی» گرفته شده، دلنشین و تاثیرگذار هستند.


«خدایا، زندگیم  چون زورقیست          دستخوش طوفان

تو زورقبان منی    زورقم را به تو می سپارم       ان را به هر جا که می خواهی ببر.»


                                                  



«خدایا   مرا متبرک گردان      تا در راه تو گام بردارم       مهر بورزم و بخندم

به همه مهر بورزم       هر چند اگر از من بیزار باشند

و در هر شرایطی   هر چند ناگوار     پیوسته خندان باشم .

به من بیاموز   در هر موقعیتی به تو تکیه کنم    و نوای باشکوهت را بشنوم

چون هر ان که نوای تو را بشنود      با خویشتن و دنیا به ارامش می رسد.»


                                             ***


«خدایا مگذار از یاد ببرم       ان که به حستجوی شادیست    باید دیگران را شاد کند

ان که دیگران را متبرک می گرداند          خود متبرک می شود

و ان که به دیگران اسیب می رساند          به خود زخم زده است.»



چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۷

«دست ها»

هفته گذشته به خاطر یک اتفاق ساده  یکی از انگشت های دستم زخم شد،زخمی که به تدریج اروم گرفت ولی این موضوع باعث شد توی این مدت به« دست ها» فکر کنم،به نقش «دست ها» که چه ساده از کنارشون عبور می کنیم.

دیدن تصویر نقاشی دست هایی که هزاران سال قبل توی غارهای قدیمی به یادگار گذاشته شدند،شاید اهمیت نوع نگاه انسان ها به دست ها را ثابت کند،این نقش ها در غارهای اندونزی،ارژانتین و بعضی مناطق مختلف دنیا پیدا شدند.




به «دست ها» فکر می کنم،به دست هایی که توانایی تبدیل شدن  به زبان دوستی و مهربانی را دارند،دست هایی که سعی می کنند تا شاید با زبان خاص خودشون دنیای بهتری بسازند. 

به یاد فیلم دوست داشتنی «ادوارد دست قیچی » هم افتادم،اثر تاثیرگذار «تیم برتون»که فراتر از یک فانتزی جذاب، قصه ای درخشان را با هنرمندی روایت می کند.




 قطعات مختلف موسیقی دلنشین این اثر که «دنی الفمن» ان را ساخته در سایت «just  music» قرار دارد که لینک ان را در این بخش قرار می دهم.

+موسیقی متن فیلم سینمایی «ادوارد دست قیچی»

پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۷

بدون عنوان


هر چند بسیاری میان کاریکاتور و کارتون تفاوت قائل هستند و تعریف های مستقلی برای هر کدام ارائه می دهند ولی از زمان گذشته  این جور نقاشی های مفهومی را کاریکاتور در نظر می گرفتیم .

به نظرم بیان ایده ها و نظرات در قالب کارتون و کاریکاتور یکی از جذابترین هنرهای تصویری به حساب می اید،پرداختن به سوژه های اجتماعی،فرهنگی،سیاسی و... با این زبان همیشه جذابیت های خاص خودش را داشته و خواهد داشت.

به یاد نشریه «گل اقا» افتادم ،مجله ای  دوست داشتنی که  هنوز هم جای خالیش را می توان حس کرد.

سایت «+ایران کاریکاتور » هم سال هاست گزیده ای از  کارتون ها و کاریکاتورهای ایرانی و خارجی را منعکس می کند،بخش های متنوعی دارد و گاهی سراغ این سایت جالب می روم و اثار را می بینم.

این سه کارتون یا کاریکاتور هم  متعلق به  منابع مختلف است،خالقان این اثار Turan  Aksoy(از ترکیه)،کامبیز درم بخش از ایران  و متاسفانه  نام خالق یکی از این اثار  را  هم  نمی دانم.





سه‌شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۷

فوتبال مثل زندگی

باز هم جام جهانی فوتبال این دوره در روسیه به مرحله حذفی خودش رسیده،تیم هایی که برای ماندن مبارزه می کنند ،فوتبال بازی عجیب و غریبیست،نمایشی دیدنی با قواعد بازی خاص خودش،بخش هایی از نظر البر کامو نویسنده فرانسوی درباره فوتبال به نظرم جالب امد،او تجربه دروازه بانی در فوتبال را هم داشت.

«خیلی زود یاد گرفتم، توپ هیچ وقت از طرفی که فکر می کنید،نمی اید و این درس در زندگی ...خیلی به دردم خورد»



 شاید کیفیت بازی های تیم های اسیایی و افریقایی به نسبت دوره های قبل به نظر بهتر شده ولی در نهایت این تیم های اروپایی و امریکای جنوبی هستند که مسیر صعود به مراحل بالاتر جام جهانی را طی می کنند،این موضوع نشان از فاصله ایست که تیم های کشورهای اسیایی و افریقایی برای کم کردن ان باید هنوز مسیر پر نشیب و فرازی را طی کنند،فاصله ای از تفاوت در زیر ساخت های ورزشی،تیم های پایه ،مدیریت های درست و برنامه ریزی شده و...



سه‌شنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۹۷

«انار»


«من اناری را می کنم دانه        به دل می گویم

خوب بود این مردم ،دانه های دلشان پیدا بود...سهراب سپهری»




دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۷

مثل «رود»

 شاید زمان ثبت تصویر این رودخانه زیبا به بیشتر از ده سال قبل بر می گردد،درست یادم نیست شاید یک روزبهاری مثل همین روزها بود، عبور اب زلال و پاک روی سنگ های ریز و درشت کف رود که به نظرم یکی از جلوه های زیبا و دوست داشتنی طبیعت را خلق کرده،کاش هیچ رودخانه ای توی هیچ جای دنیا خشک نشود،کاش همه رودها به دریا برسند،همشه دلم می سوزد به حال رودهایی که میانه راه به خاطر کم ابی یا پیچ و خم های مسیر از حرکت می ایستند.

«لحظه های زندگی       مثل چشمه مثل رود

گاه می جوشد ز سنگ      گاه می خواند سرود...قیصر امین پور»






دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۷

«سرنوشت»

دنیای انیمیشن ها جذاب و دیدنی هستند و شاید به خاطر فانتزی خاصی که  از ویژگی های این فرم هنریست به خیال و رویا های انسان نزدیکترند ،انیمیشن های کوتاه هم توی یک زمان کوتاه ،مضامین خوبی را منتقل می کنند.

سال ها قبل،برای ساخت یک انیمیشن کوتاه،زمان و انرژی زیادی صرف کردم ولی متاسفانه مسائل ومشکلات کار گروهی شاید از جمله  دلایلی  بود که مانع به نتیجه رسیدن این کار شد،تهیه کنندگی بیشتر انیمیشن های کوتاه و بلند در ایران بیشتر به واسطه سفارش  سازمان های دولتی یا وابسته به دولت و نهادهای رسمی انجام می شود و بخش خصوصی «واقعی» توان چندانی برای این قضیه ندارد.

انیمیشن های کوتاهی هم که با هزار و یک زحمت،گروه های کوچک  مستقل  می سازند،بیشتر با هدف  شرکت در جشنواره های داخلی و خارجی ساخته می شوند و متاسفانه بعد از مدتی فعالیت های ان ها چندان  ادامه پیدا نمی کند که شاید از علت های ان  هم می توان به عدم توجیه اقتصادی پروژه ها  اشاره کرد و  هم مشکلات کارگروهی که به نظر می رسد در ایران بیشتر به چشم می اید.

چند روز قبل انیمیشن کوتاه  تحسین شده«سرنوشت »Destiny را دیدم که ساخت یک گروه کوچک انیمیشن سازی در کشور فرانسه است و حدود هفت سال پیش تولید شده ،کاری که هم از نظر مضمون و هم فرم اثر قابل قبول و جذابی هست و من را به یاد فیلم سینمایی دوست داشتنی  «روز گراندهاگ » انداخت .


یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۷

نقاشی دیواری

«چشم ها را باید شست     جور دیگر باید دید...سهراب سپهری»

دیدن این عکس نقاشی دیواری که به نظرم متعلق به یکی از کشورهای اسیایی هست،حس خوبی را منتقل می کند،با این که دیوار وضعیت ظاهری خوبی ندارد ولی ترکیب بندی  نقاشی این دو کودک با یک دوچرخه واقعی خیره کننده است.




جایگاه نقاشی های دیواری با فرم و مضمون های متنوع توی فضای شهرسازی ما کمرنگ هستند،  نقاشی های دیواری فرصتی برای انتقال مفاهیم عمیق به کمک یک هنر تصویریست که شاید قدر ارزش های ان را کمتر درک کرده باشیم.


چهارشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۷

در جستجوی زمان از دست رفته

عبارت «در جستجوی زمان از دست رفته» شاید بیشتر، عنوان کتاب هفت جلدی مارسل پروست را به خاطر بیاورد،کتابی که به نظرم فقط سه جلدش را خواندم ولی عنوان کتاب همیشه برایم جذابیت زیادی داشت.

«زمان از دست رفته »شاید به موقعیت هایی اشاره می کند که به نظر می رسد دور شده اند و به لحاظ زمانی از دست رفته اند ولی وقتی حرف از جستجو می شود ،جان تازه ای به زمان داده می شود،هم می توان نگاهی تراژیک داشت و هم نگاهی امیدوارانه به زمانی که شاید از دست رفته باشد،تضادی خیره کننده که به زمان نگاهی فلسفی دارد.




همیشه شناگری که ته اقیانوس سعی می کند به سمت روی اب شنا  کند را توی ذهنم مجسم می کنم،جایی که نور اسمان بالای سرش را از زیر اب می بیند ولی ناگهان به خاطر مشکلی نمی تواند به سمت بالا شنا کند،زمان لحظه به لحظه عبور می کند، شایدزمان از دست برود و...در «جستجوی زمان از دست رفته»،این روزها به این وضعیت فکر می کنم.

موضوع سفر به گذشته یا اینده از نگاه علم فیزیک و هم در فلسفه و همین طور سینمای علمی تخیلی، همیشه بحث های تلخ، شیرین و  پیچیده ای ساخته،شاید موضوع مشترک میان همه باز همین جستجو برای یافتن زمان های از دست رفته است.

متاسفانه نام عکاس این تصویر انتخاب شده برای مطلبم را نمی دانستم تا ذکر کنم.