پنجشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۹۳

یک خواب، یک دوچرخه

دوچرخه فقط یک وسیله ورزشی یا ابزاری برای جابه جا شدن یا سرگرمی نیست،به نظرم دوچرخه چیزی بیشتر از این حرف هاست ،شاید چون با نوعی خاطره و نوستالژی کودکی هم همراه است واین که وسیله ای ساده و بدون تشریفات به شمار می رود ولی همیشه جایگاه خاص و متفاوت خودش را حفظ کرده و هنوز دوستداران زیادی دارد.

این که چرا یاد دوچرخه افتادم موضوع جالبیست که شاید بازگو کردن ان داستانی دارد که همیشه با من همراه بوده، من از دوران کودکی یادم می اید که کمی دوچرخه سواری می کردم ولی زمانی که بزرگتر شدم با پذیرفتن این اصل که دوچرخه سواری بلد نیستم به این سمت نرفتم، دو چرخه سواری حسرت عجیب و غریبی به نظر نمی رسید و شاید در دسترس بودن این قضیه همیشه باعث این  فکر می شد که وقت گذاشتن برای این موضوع ارزش چندانی ندارد.

یادم هست  چند سال قبل با دوستان به جزیره کیش رفته بودم ،پیست دوچرخه دور جزیره باز مرا به یاد حسرت به ظاهر کم اهمیت دوچرخه سواری انداخت ،با چند دقیقه تمرین به جایی نرسیدم و ترجیح دادم در فرصتی بهتر مهارت لذت بخش دوچرخه سواری را دوباره در خودم پرورش دهم،البته نکته بامزه این جا بود که با یک سه چرخه بزرگ بخش بسیار کوتاهی  از مسیر را رکاب زدم .

ولی تا امشب هنوز هم شاید چون ضرورتی نمی بینم تلاشی برای تمرین دوچرخه سواری نکردم گاهی فکر می کنم  شاید از افتادن های موقع تمرین می ترسم یا شاید از نگاه دیگران یا شاید تمرکزم روی مسائل دیگر مانع این قضیه شده،نمی دانم ولی این که چرا باز یاد این موضوع افتادم خواب چند شب پیشم  بود .

خواب دیدم توی خواب دارم دوچرخه سواری می کنم با مهارتی که برای خودم باورکردنی نبود،از خواب که بیدار شدم  دیدم دوچرخه ای در کار نیست  ولی تصویر این تجربه ی دوست داشتنی هنوز با من همراه است.



متاسفانه نام عکاس این تصویری که برای مطلبم انتخاب کردم را نمی دانستم تا ذکر کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر