چرخه تکراری ترانه ی فصل ها باز به «بهار» رسید،به باران های بهاری،به شکوفه های سفید و صورتی،همین طور به سفره «هفت سین»، یکی از مهمترین نمادهای عید نوروز که همیشه دوست دارم.
خاطره های زمان کودکی ،کنار سفره هفت سین چقدر شیرین و به یادماندنی بود،رنگ خیره کننده سبزه عید،رقص ماهی های قرمز توی بلور شیشه ای،نور شمع های روشن ،تخم مرغ های رنگی، بوی عطر عودهایی که موقع تحویل سال توی فضای خونه می پیچید.
هیجان نزدیک شدن به ساعت تحویل سال نو و معجزه هایی که همیشه خیال می کردم با جادوی بهار اتفاق می افتند.
هیجان نزدیک شدن به ساعت تحویل سال نو و معجزه هایی که همیشه خیال می کردم با جادوی بهار اتفاق می افتند.
از سال ها قبل،سین های سفره هفت سین رو که کنار هم می چیدم، هر سال یک سین،یک سین کم و کمتر شدند،تا این که یک موقعی بی خیال چیدن «هفت سین »شدم،فقط خاطره ای موند و خیالی دوست داشتنی که همیشه با من هست.
متاسفانه نام عکاس این تصویر انتخابی برای مطلبم را نمی دانستم تا ذکر کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر