جمعه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۵

بدون عنوان

دیدن عکس این پیرمرد چینی که سوار قایق کوچکش مسیر رودخانه را طی می کند، من را به یاد هایکوهای دوست داشتنی انداخت،شعرهای کوتاهی که بیان لحظه ها هستند،به یاد داستان «پیرمرد و دریا » اثر ارنست همینگوی هم افتادم .

نور فانوسی که جلوی قایق هم اویزان است،حس و حال عجیبی به فضای تصویر داده و ان دو پرنده ای هم که روی قایق نشستند به  القای حس نزدیکی انسان و طبیعت کمک زیادی کردند و همین طور فضای زیبا و ارامی که با کلیت این لحظه همراهی خیره کننده ای دارد.





سکوت عجیبی توی تصویر به خوبی احساس می شود،رودخانه ای نرم نرمک جریان دارد و پیرمرد تنهایی که ارام ارام پارو می زند .

 

به نظر می رسد این عکس را عکاسی به نام "Marcelo  Castro"گرفته باشد که بیشتر از چشم اندازها و طبیعت عکاسی می کند،عکاسی هم بهانه خوبیست برای بهتر دیدن .

 

پی نوشت:به نظرم فضای این عکس به شعر «مانلی» اثر نیما یوشیج و شعر «رکسانا» از احمد شاملو هم نزدیک است.