جمعه، دی ۰۶، ۱۳۹۲

خانه ی دوست

شعر دوست داشتنی خانه ی دوست کجاست اثر به یاد ماندنی سهراب سپهری ،همیشه همه را به زلالی نگاه دعوت می کند و باید یادی هم کرد از فیلم «خانه دوست کجاست» اثر عباس کیارستمی و همین طور به یاد کتاب شازده کوچولو دوسنت اگزوپری ترجمه ی احمد شاملو.

«خانه دوست کجاست ؟

در فلق بود که پرسید سوار      اسمان مکثی کرد 

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری 

و گفت:

نرسیده به درخت کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتر است   و در ان عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی ست .

می روی تا ته ان کوچه که از پشت بلوغ سر به در می ارد  پس به سمت گل تنهایی می پیچی 

دو قدم مانده به گل              پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی 

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد   در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی

کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا             جوجه بردارد از لانه ی نور 

و از او می پرسی 

خانه دوست کجاست؟»

هشت کتاب  اثر سهراب سپهری 





به یاد نمایش ترومن

به یاد نمایش ترومن به کارگردانی پیتر ویر و بازی درخشان جیم کری و پایان تاثیرگذاری که همیشه توی ذهن ها و قلب ها می ماند ،انتخاب پایانی ترومن به نظرم در ستایش جایگاه واقعی انسان و دوست داشتن بود.









صدای«نم نم باران»

باران را دوست دارم،ولی چترها هم حکایت دیگری دارند،صدای نم نم باران روی سقف یک چتر هم  شنیدنیست ،وقتی که  یک چتر سقفی باشد برای همدلی ادمیان تا زیر یک چتر گرد هم  ایند، جایی است که  به نظرم ان زمان به قول سهراب سپهری چترها را باید بست ...زیر باران باید رفت...



نام عکاس این تصویر انتخابی برای مطلبم را نمی دانستم تا اشاره کنم.